آسیب های وارده به دریاچه پریشان | علل، پیامدها و راهکارهای نجات

آسیب های وارده به دریاچه پریشان
دریاچه پریشان، نگین فامور و یکی از بزرگ ترین تالاب های آب شیرین ایران، در سال های اخیر با چالش های ویرانگری دست وپنجه نرم کرده است که حیات آن را به شدت تهدید می کند. خشکسالی های بی سابقه، برداشت بی رویه از آب های زیرزمینی و پدیده خودسوزی بستر تالاب، این گنجینه طبیعی را تا آستانه نابودی پیش برده است.
دریاچه پریشان، که در زبان محلی با نام فامور نیز شناخته می شود، در استان فارس، در نزدیکی شهرستان کازرون قرار دارد. این تالاب بین المللی که در کنوانسیون رامسر به ثبت رسیده، روزگاری پناهگاه گونه های زیستی متنوع و منبع معیشت مردم محلی بود. اما امروز، منظره ای غم انگیز از خشکی و ترک خوردگی، جای آن آبی زلال و پر جنب و جوش را گرفته است. این مقاله به بررسی جامع آسیب های وارده به دریاچه پریشان، ریشه یابی علل این بحران، تشریح پیامدهای ویرانگر آن و در نهایت، ارائه راهکارهای عملی برای نجات این میراث طبیعی ارزشمند می پردازد. درک عمق این فاجعه و مسئولیت مشترک در قبال آن، گامی اساسی در مسیر احیای پریشان خواهد بود، تالابی که اکنون، نامش بیش از هر زمان دیگری گویای حالش است.
دریاچه پریشان: گنجینه ای طبیعی در آستانه نابودی
برای درک اهمیت آسیب های وارده به دریاچه پریشان، ابتدا باید با جایگاه ویژه ی آن در اکوسیستم منطقه و حتی در مقیاس بین المللی آشنا شویم. دریاچه فامور، سال ها نمادی از حیات و سرسبزی در منطقه ای عمدتاً خشک بود، اما اکنون، سایه سنگین تهدید بر سر آن سنگینی می کند.
موقعیت جغرافیایی و ویژگی های منحصر به فرد دریاچه فامور
دریاچه پریشان در بخش جره و بالاده شهرستان کازرون در استان فارس واقع شده است. این تالاب آب شیرین، با مساحتی حدود ۴۳۰۰ هکتار و ارتفاع ۸۲۰ متری از سطح آب های آزاد، از مهم ترین منابع آبی منطقه به شمار می رفت. حوزه آبریز آن بالغ بر ۲۶۶٫۵ کیلومتر مربع است و آب شیرین خود را عمدتاً از چشمه های طبیعی اطراف و آبراهه هایی که از کوه فامور سرچشمه می گرفتند، تأمین می کرد. آب این دریاچه، اگرچه شیرین است، اما به دلیل وجود املاح خاص، قابل شرب نیست. با این حال، غنای زیستی آن، آن را به یکی از مهم ترین مناطق حفاظت شده تبدیل کرده بود.
کوهستان های سرسبز اطراف، دریاچه را احاطه کرده اند که در گذشته، زیبایی خیره کننده ای به این منطقه می بخشید. فاصله دریاچه از کوه در شمال حدود ۴ تا ۵ کیلومتر و در جنوب حدود ۵۰۰ متر است. در این فواصل، روستاهایی همچون مالکی (قلات نیلو، دهپاگاه، هلک، پریشان)، عرب فامور، سی سخت، قلعه نارنجی، جروق و نرگس زار قرار دارند که زندگی بسیاری از ساکنان آن ها به وجود و پویایی این تالاب وابسته بود. ثبت آن در کنوانسیون رامسر نیز نشان دهنده اهمیت بین المللی این تالاب در حفظ تنوع زیستی جهانی است.
زیست بوم غنی و متنوع: آنچه که در حال از دست رفتن است
تالاب پریشان به دلیل موقعیت جغرافیایی خاص خود، زیست بومی بسیار غنی و متنوع را در دل خود جای داده بود. نیزارها و گونه های گیاهی نمک دوست در حاشیه های آن، سرسبزی بی نظیری به منطقه می بخشیدند. این پوشش گیاهی، بستر مناسبی برای زندگی انواع گون ها و درختچه های گز فراهم می آورد. در گذشته، دریاچه پریشان محل زندگی گونه های متنوعی از ماهی ها مانند پرک، سرخه، آب شیرین و زردک بود و حتی در آن ماهی آزاد نیز پرورش می یافت. اما اکنون، از آن همه زندگی، تنها خاطره ای باقی مانده است.
همچنین، این تالاب میعادگاه هزاران پرنده بومی و مهاجر بود. گاوچرانک و دراج از پرندگان بومی مهم منطقه به شمار می رفتند و در فصول مهاجرت، پرندگانی نظیر درنا، پلیکان، غاز، اردک و چنگر، دامنه های آن را پر از شور و نشاط می کردند. دوزیستان مانند لاک پشت ها و پستاندارانی همچون شنگ (نوعی سمور آبی) که نماد حیات در این تالاب به شمار می رفت، در بستر و حاشیه دریاچه زندگی می کردند. از دست رفتن تدریجی آب، نه تنها زندگی این گونه ها را به خطر انداخته، بلکه کریدورهای مهاجرتی پرندگان را نیز دستخوش تغییرات جبران ناپذیری کرده است. پیامدهای آسیب های وارده به دریاچه پریشان فراتر از یک خشکی ساده است؛ آن را به یک بحران زیستی تبدیل کرده است.
ریشه یابی آسیب ها: عوامل اصلی تخریب دریاچه پریشان
دریاچه پریشان تنها قربانی خشکسالی های طبیعی نیست، بلکه دست های پنهان و آشکار انسان نیز در این فاجعه نقش پررنگی داشته اند. عوامل متعددی دست به دست هم داده اند تا پریشان را به این حال و روز بیندازند و درک این عوامل برای یافتن راهکارهای احیا حیاتی است.
خشکسالی های پیاپی و تغییرات اقلیمی
بحران آب در ایران یک واقعیت انکارناپذیر است و دریاچه پریشان نیز از پیامدهای آن بی نصیب نمانده است. کاهش شدید و بی سابقه میزان بارندگی در دهه های اخیر، به ویژه در استان فارس، یکی از اصلی ترین عوامل خشکی دریاچه پریشان است. سال های متوالی خشکسالی، منابع تغذیه کننده اصلی دریاچه، یعنی چشمه ها و آبراهه ها را به شدت تحت تأثیر قرار داده و ورودی آب به تالاب را به حداقل رسانده است. علاوه بر این، افزایش دمای هوا و تبخیر شدید آب از سطح تالاب، سرعت خشک شدن را دوچندان کرده است. تغییر اقلیم منطقه از مرطوب به گرم و خشک، این بحران را تشدید کرده و به عوامل تخریب دریاچه پریشان ابعاد پیچیده تری بخشیده است.
برداشت بی رویه از منابع آب زیرزمینی (نقش انسانی)
اما شاید مهم ترین عامل در علل خشک شدن دریاچه پریشان، فعالیت های انسانی، به ویژه برداشت بی رویه از منابع آب زیرزمینی باشد. گسترش بی رویه کشاورزی در اطراف دریاچه، با نیاز فزاینده به آب، منجر به حفر هزاران چاه مجاز و غیرمجاز در حوضه آبریز دریاچه شده است. برخی کارشناسان از وجود بیش از ۱۲۰۰ چاه در اطراف این دریاچه خبر می دهند که حدود ۲۰۰ چاه از آن ها غیرمجاز هستند. این برداشت های بی رویه، به شکل مستقیم بر کاهش سطح آب های زیرزمینی و خشک شدن چشمه های حیاتی، نظیر چشمه بنگ (که تا مدت ها تنها منبع آب تالاب بود)، تأثیر گذاشته است. چاه هایی که حتی در زمان خشکی کامل دریاچه نیز مجوز احداث دریافت می کردند، اکنون هر قطره جان را از دل زمین بیرون می کشند و به کام زمین های کشاورزی تشنه می ریزند.
پدیده شوم خودسوزی بستر تالاب: آتش از دل زمین
شاید یکی از دلخراش ترین آسیب های وارده به دریاچه پریشان، پدیده خودسوزی دریاچه پریشان باشد؛ آتشی که نه از بیرون، بلکه از عمق خود تالاب زبانه می کشد. این پدیده علمی، زمانی رخ می دهد که بستر تالاب، پس از خشک شدن، حاوی مقادیر زیادی مواد آلی (بقایای گیاهان، پیت) باشد. در اثر فشار و خشکی طولانی مدت، این مواد آلی به ذغال تبدیل شده و گاز متان تولید می کنند. گاز متان، بسیار به جرقه و گرما حساس است و حتی کوچک ترین عاملی می تواند جرقه ای را برای آغاز آتش سوزی های زیرزمینی فراهم کند. این آتش سوزی ها به دلیل ماهیت زیرزمینی و باتلاقی بودن بستر، به شدت دشوار و گاه غیرقابل مهار هستند و می توانند هفته ها یا حتی ماه ها ادامه داشته باشند. تجربه مشابه این پدیده در مناطقی مانند سلطان آباد نیز زنگ خطر را برای پریشان به صدا درآورده بود.
بر اساس فرضیه جدی کارشناسان، خودسوزی دریاچه پریشان ناشی از رسوبات و املاح کف دریاچه است که به خاطر خشک شدن تحت فشار قرار گرفته اند. این رسوبات در حال تبدیل به ذغال هستند و تولید گاز متان می کنند که به جرقه و کوچک ترین گرمایی حساس است و می تواند منجر به فرورفتگی و حتی انفجار شود.
سوءمدیریت و فعالیت های مخرب انسانی دیگر
علاوه بر عوامل ذکر شده، مجموعه ای از فعالیت ها و سوءمدیریت ها نیز در نابودی دریاچه پریشان نقش داشته اند:
- عملیات راه سازی: سوزاندن نیزارهای حاشیه دریاچه در عملیات های راه سازی، نه تنها پوشش گیاهی منطقه را از بین برده، بلکه محیط را برای فرسایش خاک مستعدتر کرده است.
- چرای بی رویه دام ها: ورود بی رویه دام ها به بستر خشک شده تالاب، به تخریب پوشش گیاهی و فرسایش خاک سرعت بخشیده و روند تبدیل منطقه به بیابان را تسریع می کند.
- تردد وسایل نقلیه سنگین: عبور و مرور وسایل نقلیه سنگین در بستر خشک شده تالاب، ساختار خاک را متراکم کرده و مانع از نفوذ آب های سطحی می شود.
- تأثیر نیروگاه های اطراف: گرمای حاصل از فعالیت نیروگاه های برق در نزدیکی تالاب، هرچند که منابع آب خود را از چاه های دورتر تأمین می کنند، اما می تواند بر افزایش تبخیر آب از سطح دریاچه و خشکی آن تأثیر بگذارد.
- عدم نظارت و اجرای قوانین: کمبود نظارت کافی و عدم اجرای قاطعانه قوانین محیط زیستی در سالیان گذشته، باعث شده است که افراد سودجو بدون نگرانی به تخریب منابع طبیعی بپردازند.
فرونشست زمین: فاجعه ای خاموش
یکی دیگر از آسیب های وارده به دریاچه پریشان که ارتباط مستقیمی با برداشت بی رویه آب های زیرزمینی دارد، فرونشست زمین است. هنگامی که حجم زیادی از آب از سفره های زیرزمینی خارج می شود، فضای خالی ایجاد شده و لایه های خاک و سنگ بر اثر وزن خود فرو می ریزند. این پدیده می تواند منجر به ترک خوردگی های عمیق در سطح زمین، آسیب به زیرساخت ها، و حتی تغییر مسیر آب های زیرزمینی شود. فرونشست زمین نه تنها بر آینده تأمین آب منطقه تأثیر منفی می گذارد، بلکه می تواند بستر تالاب را نیز ناپایدار کرده و به روند خودسوزی کمک کند.
پیامدهای ویرانگر نابودی دریاچه پریشان
دریاچه پریشان بیش از یک برکه آب بود؛ این تالاب یک سیستم حیاتی، یک اکوسیستم پویا و منبعی از زندگی بود. نابودی آن پیامدهای گسترده ای دارد که فراتر از خشکی ظاهری آن است و ابعاد زیستی، اقلیمی و اجتماعی زندگی در منطقه را تحت الشعاع قرار می دهد.
بحران زیستی و انقراض گونه ها
اولین و شاید دلخراش ترین پیامدهای خشکی دریاچه پریشان، بحران زیستی است. از دست رفتن زیستگاه های آبی و خشکی، به معنای از بین رفتن خانه ی هزاران گونه جانوری و گیاهی است. ماهی هایی که روزگاری در آب های پریشان می زیستند، اکنون از بین رفته اند. جمعیت پرندگان مهاجر و بومی به شدت کاهش یافته و بسیاری دیگر از این منطقه عبور نمی کنند. گونه های بومی و ارزشمند مانند شنگ، در آستانه انقراض قرار گرفته اند و تالاب بخش عمده ای از تنوع زیستی خود را از دست داده است. این فقدان نه تنها یک ضایعه محلی است، بلکه ضربه ای بر پیکر تنوع زیستی جهانی است، زیرا پریشان یک تالاب بین المللی محسوب می شود.
تغییرات اقلیمی محلی و افزایش ریزگردها
تبدیل یک محیط مرطوب و معتدل به بیابانی خشک و خشن، به تغییرات اقلیمی محلی منجر می شود. با از دست رفتن رطوبت و پوشش گیاهی، سرعت باد افزایش یافته و خاک خشک و بدون پوشش، به آسانی توسط باد جابه جا می شود. نتیجه این امر، افزایش طوفان های گرد و غبار و ریزگردها است که تأثیرات مخربی بر کیفیت هوا و سلامت انسان ها، به ویژه در زمینه بیماری های تنفسی، می گذارد. مردمان اطراف دریاچه پریشان، که روزگاری از آب و هوای دلپذیر آن بهره مند بودند، اکنون مجبورند با هوایی مملو از ذرات معلق زندگی کنند.
تبعات اقتصادی و اجتماعی
نابودی دریاچه پریشان، تبعات اقتصادی و اجتماعی عمیقی برای مردم محلی داشته است. ماهیگیری، کشاورزی پایدار و گردشگری، که روزگاری منابع اصلی درآمد روستاییان اطراف بودند، اکنون از بین رفته اند. چاه های خشک شده، تأمین آب شرب و کشاورزی را برای روستاهای اطراف با مشکل جدی روبه رو کرده است. این شرایط، به مهاجرت روستاییان به شهرها، افزایش فقر و محرومیت در منطقه و تغییرات جمعیتی منجر شده است. از دست رفتن هویت و فرهنگ محلی که با تالاب گره خورده بود، نیز یکی دیگر از این پیامدهای ناملموس، اما عمیق است.
از دست رفتن میراث طبیعی و بین المللی
دریاچه پریشان تنها یک منبع طبیعی نبود؛ آن یک میراث طبیعی و فرهنگی، و یک جاذبه گردشگری و تحقیق علمی مهم بود. ثبت دریاچه پریشان در کنوانسیون رامسر، نشان از جایگاه ویژه ی آن در میان تالاب های دنیا داشت. نابودی این تالاب، نه تنها خدشه ای بر اعتبار محیط زیستی کشور در سطح بین المللی وارد می کند، بلکه نسل های آینده را از دیدن و تجربه کردن این زیبایی طبیعی محروم می سازد. از دست رفتن پریشان، تنها از دست رفتن یک دریاچه نیست، بلکه از دست رفتن بخشی از هویت و طبیعت سرزمین ماست.
راهکارهای احیا و نجات دریاچه پریشان: گامی به سوی آینده
با وجود عمق فاجعه بار آسیب های وارده به دریاچه پریشان، امید به احیای آن هنوز زنده است. اما این احیا نیازمند عزمی ملی، همکاری بین بخشی و اجرای قاطعانه راهکارهای علمی و عملی است. نجات پریشان، تلاشی جامع را می طلبد.
مدیریت جامع و پایدار منابع آب
قلب راهکارهای احیای دریاچه پریشان، مدیریت پایدار منابع آب است. اولین و فوری ترین گام، پلمب فوری و بی قید و شرط تمامی چاه های غیرمجاز در حوضه آبریز و نظارت مستمر بر چاه های مجاز است. باید سهمیه های آبی منطبق با ظرفیت واقعی منابع آب زیرزمینی تعیین و کنترل شود. علاوه بر این:
- اصلاح الگوی کشت: ترویج کشاورزی کم آب بر و پایدار، جایگزین کردن محصولات آب بر با گونه های مقاوم به خشکی، و استفاده از روش های نوین آبیاری (مانند آبیاری قطره ای) می تواند به کاهش مصرف آب کمک کند.
- هدایت رواناب ها و زهکش های طبیعی: با رعایت استانداردهای زیست محیطی، می توان رواناب ها و زهکش های فصلی را به سمت دریاچه هدایت کرد.
- اجرای پروژه های آبخیزداری و آبخوان داری: این پروژه ها به حفظ و تقویت منابع آب زیرزمینی کمک می کنند و پتانسیل تغذیه چشمه های تالاب را افزایش می دهند.
مهار و پیشگیری از خودسوزی بستر تالاب
پدیده خودسوزی بستر تالاب، یک چالش فنی و محیط زیستی بزرگ است که نیازمند راهکارهای تخصصی است:
- حفر کانال های عمیق: ایجاد کانال های عمیق و حوضچه های آبی در اطراف مناطق درگیر با خودسوزی، می تواند از گسترش آتش به سایر بخش ها جلوگیری کند. این کانال ها می توانند به عنوان مانع عمل کرده و آب پمپاژ شده به آن ها، سطح آب زیرزمینی محلی را افزایش دهد.
- پمپاژ آب به کانال ها: در فصول خشک، پمپاژ آب به این کانال ها می تواند رطوبت بستر را حفظ کرده و از تولید گاز متان و آغاز خودسوزی جلوگیری کند.
- برداشت اصولی لایه های سطحی: در صورت لزوم و با نظارت کارشناسان، برداشت اصولی لایه های سطحی حاوی مواد آلی می تواند منبع سوخت خودسوزی را کاهش دهد.
- پوشش غیرقابل نفوذ: ایجاد پوشش غیرقابل نفوذ از خاک رس یا خاک مخلوط فشرده در مناطق آسیب دیده، می تواند از نفوذ هوا و در نتیجه سوختن مواد آلی جلوگیری کند.
- آموزش و آگاه سازی: آموزش جوامع محلی در خصوص خطرات آتش سوزی و عدم روشن کردن آتش، گامی مهم در پیشگیری از آغاز حریق های جدید است.
احیای زیست بوم و پوشش گیاهی
برای احیای اکوسیستم پریشان، نیاز به برنامه های بلندمدت برای بازگرداندن حیات به آن است:
- کنترل چرای دام: جلوگیری از ورود بی رویه دام به بستر تالاب و اجرای برنامه های مدیریت چرا، به بازسازی پوشش گیاهی کمک می کند.
- کاشت گونه های بومی: کاشت گونه های گیاهی بومی و مقاوم به خشکی، نه تنها به تثبیت خاک کمک می کند، بلکه زیستگاه مناسبی برای بازگشت جانوران فراهم می آورد.
- برنامه های تکثیر و بازگرداندن گونه ها: با فراهم آوردن شرایط زیستی مناسب، می توان برنامه هایی برای تکثیر و بازگرداندن گونه های جانوری بومی به منطقه اجرا کرد.
نقش مشارکت مردمی، مسئولان و قوانین
هیچ برنامه احیایی بدون مشارکت عمومی و حمایت قاطع مسئولان به نتیجه نخواهد رسید. این جنبه ها، از مهم ترین عوامل نجات دریاچه پریشان هستند:
- تشکیل ستاد بحران فعال: ایجاد ستادی با اختیارات کافی و حضور نمایندگان تمامی نهادهای مرتبط (محیط زیست، وزارت نیرو، جهاد کشاورزی، استانداری) برای هماهنگی و اجرای سریع تصمیمات.
- تخصیص بودجه پایدار: پروژه های احیا نیازمند بودجه های مستمر و کافی هستند که باید به صورت پایدار تخصیص داده شوند.
- افزایش آگاهی عمومی: جلب حمایت سازمان های مردم نهاد و جوامع بین المللی، و آگاه سازی مردم از وضعیت و اهمیت دریاچه، می تواند به ایجاد فشار عمومی برای احیا کمک کند.
- تقویت و اجرای قاطعانه قوانین: قوانین محیط زیستی باید تقویت شده و به صورت قاطعانه اجرا شوند تا از تخریب بیشتر جلوگیری شود.
- خریداری زمین های اطراف: خریداری زمین های اطراف دریاچه توسط دولت می تواند به کنترل بهره برداری از منابع آب زیرزمینی و مدیریت بهتر منطقه کمک کند.
احیای کامل دریاچه پریشان نیازمند عزمی ملی، مدیریت صحیح و اصولی منابع آب، مهار پدیده خودسوزی و مشارکت فعال تمامی اقشار جامعه است. این فرصت رو به اتمام است.
وضعیت کنونی دریاچه پریشان و چشم انداز آینده
دریاچه پریشان، در حال حاضر، نمادی از بحران های زیست محیطی است که بسیاری از تالاب های ایران با آن مواجه هستند. بخش عمده ای از مساحت آن خشک شده و تنها در صورت بارندگی های بسیار شدید، آن هم به صورت موقت، اندکی آب در آن جمع می شود. پدیده خودسوزی هنوز هم تهدیدی جدی برای بستر خشک شده تالاب است و سال هاست که این آتش پنهان، جانش را می سوزاند.
با این حال، هر بار که باران رحمت الهی می بارد، کورسوی امیدی برای بازگشت حیات به پریشان زنده می شود. اما باید دانست که بارندگی های فصلی تنها راهکار موقت هستند و احیای کامل دریاچه نیازمند برنامه ریزی بلندمدت، اجرای پروژه های زیربنایی و تغییرات اساسی در الگوی مصرف آب در حوضه آبریز آن است. این روند نیازمند زمان طولانی و عزم ملی پایدار است.
چشم انداز آینده پریشان، در گرو تصمیمات و اقداماتی است که امروز اتخاذ می کنیم. اگر امروز با جدیت و همکاری به نجات دریاچه پریشان نپردازیم، شاید فردا تنها نامی از آن در تاریخ باقی بماند. این یک هشدار است، فرصت نجات این تالاب بین المللی رو به اتمام است و هر لحظه غفلت، می تواند به معنای از دست رفتن همیشگی این گنجینه طبیعی باشد. مسئولیت ما، نسل های امروز، سنگین است تا این میراث ارزشمند را برای آیندگان حفظ کنیم.
نتیجه گیری
دریاچه پریشان، این تالاب آب شیرین و بین المللی فارس، در حال تجربه یک فاجعه زیست محیطی عمیق است. آسیب های وارده به دریاچه پریشان، ترکیبی از خشکسالی های پیاپی، برداشت بی رویه از آب های زیرزمینی توسط انسان، پدیده خودسوزی بستر تالاب و سوءمدیریت های متعدد است. این عوامل دست به دست هم داده اند تا زیست بوم غنی پریشان را نابود کرده، گونه های جانوری و گیاهی را در معرض انقراض قرار داده و پیامدهای اقلیمی، اقتصادی و اجتماعی جبران ناپذیری برای منطقه به بار آورند.
نجات این نگین فامور، نیازمند یک رویکرد جامع و هماهنگ است که شامل مدیریت پایدار منابع آب، کنترل قاطعانه چاه های مجاز و غیرمجاز، مهار پدیده خودسوزی با روش های علمی، احیای پوشش گیاهی و زیست بوم، و از همه مهم تر، مشارکت فعال مردم و مسئولان در تمامی سطوح است. هرچند که راهی طولانی و دشوار در پیش است، اما امید به بازگشت حیات و آرامش به دریاچه پریشان، همچنان انگیزه ای قوی برای ادامه تلاش هاست. این میراث طبیعی، مسئولیت مشترک همه ماست و تنها با همت جمعی می توانیم دوباره صدای آب و زندگی را در آن جاری سازیم.