فرهنگ و هنر

«آمونیت»؛ سنگ‌های پیش پای زنان در دنیای علم

خبر روزانه/اصفهان مری انینگ (Mary Anning) زن فسیل‌شناس و دیرینه‌پژوهی پرکار و مسلط به حرفه‌اش است. با این حال، زن‌ بودن او مانع از آن می‌شود که اکتشافات علمی‌اش را در عرصه‌های آکادمی به نام خود عرضه کند و این اکتشافات به نام مردان ثبت و ارائه می‌شود.

زمانی که سوزان سانتاگ، نظریه‌پرداز و تحلیلگر آمریکایی، تصمیم به جدایی از شوهرش گرفت، برای اینکه بتواند حضانت پسرش را به دست آورد، کتاب «فروید: ذهن یک اخلاق‌گرا» را نوشت و به شوهرش داد تا به اسم خود چاپ کند و با این روش دست از سر سانتاگ بردارد. اکنون سال‌هاست که همه این حقیقت را می‌دانند. تاریخِ علم دنیا آکنده از چنین داستان‌هایی است؛ داستان‌هایی که بازتابنده واقعیتی تلخ از تکاپوی زنان در محیط‌های تحقیقاتی و پژوهشی است.

 محیط دانشگاه و مراکز علمی تا سالیان مدید، زنان را در تمام یا برخی عرصه‌ها راه نمی‌داد و تنها منحصر به فعالیت مردان بود. به بیانی دیگر، سعی در نادیده‌گرفتن کوشش‌های علمی آنان داشت؛ فیلم «آمونیت» (Ammonite) یکی از آن هزاران داستانی است که دشواری و سنگلاخی‌بودن مسیر علم را برای زنان نشان می‌دهد. در واقع، کسی برای ورود زنان به قلمرو علم و آموزش فرش قرمز پهن نکرد، آن‌ها خودشان بودند که برای گام‌برداشتن در این مسیر سال‌ها مبارزه کردند.

فرانسیس لی (Francis Lee)، نویسنده و کارگردان «آمونیت» است که در ژانر زندگی‌نامه‌ای و با الهام از واقعیت زیست یک فسیل‌شناس ساخته شده است. این فیلم ۱۲۰ دقیقه است و محصولی از سینمای استرالیا به شمار می‌آید. «آمونیت» با بازی دو هنرپیشه معروف و پرطرفدار، یعنی کیت وینسلت (Kate Winslet) و سرشه رونان (Saoirse Ronan)، محصولی از سال ۲۰۲۰ میلادی است. این فیلم تاکنون بیش از ۲۰ مرتبه در جشنواره‌های مختلف سینمایی نامزد دریافت جایزه شده است.  

فقط کوشش، فقط افتخار 

مری انینگ (Mary Anning) زن فسیل‌شناس و دیرینه‌پژوهی پرکار و مسلط به حرفه‌اش است. اما زن‌ بودن او مانع از آن می‌شود که اکتشافات علمی‌اش را در عرصه‌های رسمی و آکادمی مردسالار به نام خودش ثبت و عرضه کند. انینگ در میانه قرن نوزدهم میلادی و در یکی از شهرهای بندری بریتانیا، یعنی لایم، زندگی ‌می‌کند.

در اولین تصاویری که سیمای انینگ در فیلم به نمایش در می‌آید، زنی بی‌احساس و سرد و خاموش در اواخر میان‌سالی‌اش می‌بینیم. او مجرد است و با مادر خود، مادر پیری که داغدار هشت فرزندش است، در خانه‌ای محقر با خورد و خوراکی جزئی و وسایلی کهنه که بازتابی از فقر آن‌هاست، روزگار می‌گذارند.

نفوذناپذیری و سختی شخصیت انینگ که به زمختی سنگ‌ها و صخره‌های ساحل لایم است، نه‌فقط در خلوتش، بلکه در رفتار او با مادر سالمندش هم دیده می‌شود. آن‌ها ساعت‌های زیادی را با هم سپری می‌کنند، بدون اینکه صحبتی کوتاه یا لبخندی کوچک بینشان رد و بدل شود. هرچند کاملاً آشکار است که انینگ در برابر مادر پیرش احساس مسئولیت می‌کند و حس قدرشناسی دارد.

انینگ از زندگی اجتماعی بسیار محدودی برخوردار است. هر روز تنهایی به ساحل می‌رود، بدون اینکه گفت‌وگو و دیداری با دیگران داشته باشد. در ساحل لایم، سنگ‌هایی را که بر اساس دانش و تجربه‌اش ارزش علمی دارند، جمع می‌کند. در واقع، آن‌ها را یک واکاوی ابتدایی می‌کند و هر زمان مطمئن شد که سنگی می‌تواند سوژه‌ای مهم در رشته فسیل‌شناسی باشد، به خانه می‌برد.

خانه و دفتر کارش در یک مکان است. در دفترش، سنگ‌ها را بررسی دقیق می‌کند و فسیل جانوران و موجوداتی را که در آن‌ها پیدا می‌کند، روی کاغذ می‌آورد و به زیبایی می‌کشد. یکی از آن موجودات آمونیت‌ها یا در اصطلاح فارسی «شاخ‌قوچی‌ها» هستند که نوعی نرم‌تن به شمار می‌آیند. این نرم‌تنان امروزه منقرض شده‌اند.

او پس از کشف، بررسی و ثبت ویژگی‌ها و مشخصات علمی هر فسیل آن را به پژوهشگری دیگر می‌فروشد. مشتریان او همگی مرد هستند و پس از کسب سنگ یا فسیلی خاص آن را به نام خودشان در مراکز علمی و موزه‌های طبیعی به نمایش می‌گذارند. در واقع، سهم انینگ در پژوهش‌هایش فقط کار و کوشش است. و تنها سهم مردان خریدار نیز به‌دست‌آوردن افتخار علمی است که برایشان شأن و منزلت و مزایایی ویژه در جهان آکادمیک به همراه دارد.

وقتی تاریخ علم به یاد می‌آورد و از یاد می‌برد

جیمز مک ‌آردل موریچیسن (James Mc Ardle Murchison)، یکی از مشتریان ثابت انینگ است که اکتشافات این زن دانشمند را در برابر پرداخت کمی پول به دست می‌آورد و به اسم خودش در مجامع علمی به نمایش می‌گذارد. موریچیسن نیز مانند مری انینگ بر اساس شخصیتی واقعی در تاریخ علم و دیرینه‌شناسی طراحی شده است.  

این فیلم، اثری زن‌محور است که ما را با گوشه‌های تیره و بی‌رحم تاریخ علم آشنا می‌کند؛ گوشه‌هایی که زنان دانشمند و پژوهشگر در آن برای راهیابی به محیط‌های علمی و دانشگاهی خون دل خورده‌اند. به‌خصوص شخصیتی چون مری انینگ نه‌فقط به‌خاطر زن‌ بودن، بلکه به‌دلیل فقر مادی و نداشتن حامی علمی و معنوی نیز وضعیتش در دنیای علم پیچیده‌تر و غمناک‌تر می‌شود. به‌طوری که انینگ حاضر است کشفی بزرگ را در قبال پولی اندک به فروش بگذارد. بدون تردید، این جنبه از فیلم، زن و مرد ندارد و هرکسی ممکن است به‌دلیل فقر و محرومیت در اجتماع دستاوردهای علمی خود را به دیگران واگذار کند تا زندگی‌اش بگذرد.

«آمونیت» روایت زندگی درویشانه و سوت‌وکور مری انینگ است، زنی که تمام عمر خود را پای علاقه‌اش به جهان علم و کشفیات گذاشت؛ جهانی که قرار بود او را فراموش کند، اما پژوهش‌های جدید و صنعت سینما به کمکش آمد تا نام او از یادها نرود. «آمونیت» فیلمی آرام و تا حدودی غم‌زده است. یکی از دیدنی‌ترین صحنه‌ها که سرشته با اندوه است، لحظاتی به شمار می‌آید که مری انینگ از بندر دور لایم با کشتی به یکی دیگر از شهرهای انگلیس می‌رود تا فسیلی را که خودش کشف کرده، اما نامی از او بر آن نیست، ببینند.

پس از پایان فیلم، پرسش‌هایی در ذهن مخاطب پدیدار می‌شود که نمی‌توان از کنارشان گذشت: آیا مری انینگ در تاریخ تنها بود؟ آیا تاریخ پر از نویسندگان و پژوهشگران و کاشفانی نیست که در سایه برای مردان کار کرده‌اند و بدون اینکه نام و نشان و ردی از آن‌ها بماند، از دنیا رفته‌اند؟ کسی می‌تواند بگوید در تاریخ علم چند زن دانشمند و نویسنده به فراموشی سپرده شده است؟

انتهای پیام

کارگروه خبری فرهنگ و هنر

معنا و زیبایی را به یکجا می‌برم و با قلمی شیرین، نثر و شعر را به هم می‌آمیزم.
دکمه بازگشت به بالا