برخوردهای حذفی توازن فوتبال ما را بههم ریخته است!
مجید سعیدی از پیشکسوتان فوتبال و نویسنده ورزشی در یادداشتی نوشت: یکی از منویات رهبری انقلاب در دیدار با دولت چهاردهم این بود که اگر در پایان دولت ۱۰ مدیر جوان تربیت کنید و تحویل دهید کار بزرگی کردهاید. مسعود پزشکیان از روزی که سکان هدایت دولت را بر دست گرفته همواره تأکید دارد که اوضاع نابهسامان کنونی نتیجه عملکرد ۴۵ ساله خودمان است؟! نتیجه آنکه فوتبال ما هم از این اوضاع نابسامان جدا نبوده و نیست.
اگر فوتبال طی ۵۰ سال گذشته با وجود امثال کیروش و… قهرمان آسیا نشده یا امروز فوتبال ما یک ورزشگاه آبرومند در اختیار ندارد که مسابقه تیم ملی را در آن برگزار کند و تیمهای مطرحی مثل استقلال و پرسپولیس با در اختیار داشتن دهها میلیون طرفدار باید برای برگزاری مسابقه داخلی دربهدر دنبال ورزشگاه باشند و دهها مسائل و مصایب موجود و البته حاکم در فوتبال کشور (!) همه بیانگر این است که نتوانستیم یک مربی مانند حشمت مهاجرانی برای هدایت تیم ملی تربیتوپرورش دهیم یا در سطوح مدیریت امثال کامبیز آتابای، مصطفی مکری، حسین مبشر یا هوشنگ دیدهبان در اختیار داشته باشیم.
اگر بهطور مقطعی امثال داریوش مصطفوی یا محسن صفاییفراهانی داشتیم (که خدمات شایانی به فوتبال ما داشتند) بهدلیل برخوردهای حذفی ناشی از نگرشهای سیاسی شاهدیم رشد و توسعه در فوتبال متوازن صورت نگرفته است. در حقیقت به موازات شکوفایی امثال علی دایی، کریم باقری، مهدویکیا و… در سطح بینالمللی نتوانستیم مربی و مدیر در تراز آنها تربیت کنیم. در واقع ناترازی صرفاً در حوزه مدیریت و مربیگری نیست بلکه در بخش سختافزار با فقر روبهرو هستیم.
به مدیران سرخابی و مربیان آنها نگاه کنید. برای یک لحظه اعضای هیئتمدیره آنها را از نظر بگذرانید. اسامی، ویژگی و کارکردهای اعضای هیئت رئیسه فدراسیون فوتبال را برای یک لحظه در ذهن مرور کنید. چه نتیجهای میگیرید؟
حشمت مهاجرانی که سالهاست در دوبی اقامت دارد و فعالیت چندانی در فوتبال ندارد، اما همواره مورد تکریم مقامات فوتبال امارات قرار گرفته، اما ما با سرمایههای مدیریتی خود چه کرده ایم؟ مصطفوی امروز کجاست؟ چرا از فکر و تجارب او بهره نمیبریم؟ چرا محمد دادکان مغضوب است؟ فلسفه مدیریت دانش در مورد تجارب صفاییفراهانی چه تعریفی دارد؟ چرا امروز امیر عابدینی که میتواند پرسپولیس را متحول کند باید در منزل تماشاگر باشد؟ بازنشسته شدهاند؟ قبول! اما آیا فکر و تجارب آنها برای تربیت نسل جوان و انتقال دانش کارا و مفید نیست؟
سال ۲۰۰۸ دورههای HRD و HRM در ژاپن برگزار شد که در بخش مدیریت و رهبری در کنار استادی که وظیفه تدریس داشت، میز پنلی بود که ۴ پرفسور با سن و سال بالای ۸۰ سال نحوه آموزش مدرس را زیر نظر داشتند تا در انتهای دوره سطح کلاس و استاد را ارزیابی و حین برگزاری کلاس مطالبی را که لازم بود یادآوری کنند. اما در کشور ما پیشرفت را بهجای مشارکت جمعی در حذف میدانیم؟! (به غلط تبدیل به فرهنگ شده است)
وفاق هم که این روزها شعارش داده میشود در عمل بیمعناترین واژه است. تغیبر نگرش فرهنگ میخواهد و باور. با شعار! تحول و توسعه اتفاق نمیافتد. نه در فوتبال، نه در سیاست، نه اقتصاد یا محیط زیست. امیرکبیر هیچگاه شعار نداد…!