تأثیر الگوهای شمعی بر تصمیمگیریهای معاملاتی
تاریخچه کندل استیک
در اصل تاریخچه آموزش کندل شناسی مربوط میشود به زمانی که یک فرد آمریکایی بنام استیو نیسون برای اولین بار این الگو ها را وارد بازار مالی کرد.
اصالت الگو های کندل استیک مربوط به سهام ژاپن میباشد و از این نمودار چندین سال قبل تر از به کارگیری آن در بازار های مالی جهانی برای اولین بار توسط تجار برنج در قرن هفدهم میلادی در ژاپن استفاده می شد که فردی بنام (تاجر برنج ژاپنی و بنیانگذار تحلیل تکنیکال) الگوهای کندل استیک را ابداع کرد تا به کمک آن بهتر بتوانند قیمت های بازار و شتاب قیمتی آن را بررسی کنند.
مونهیسا هوما برای هر یک از این نمودار ها نام مشخصی در نظر گرفت.مانند: ماروبوزو، ، و … .
الگوهای شمعی ژاپنی (کندل استیک ها)
در واقع کندل در لغت به معنای شمع و کندل استیک به معنای شمعدان است و با پشت سر هم رسم شدن این الگوها نمودار شمعی بجود می آید.
با استفاده از کندل استیک ها میتوانیم به قیمت های بالا، پایین، بسته شدن و باز شدن پی ببریم که نشانگر رفتار، احساسات و نوع تصمیمات معامله گران است.
علم کندل شناسی در بازار های مالی با وجود اینکه زیر مجموعه تحلیل تکنیکال میباشد اما در حوزه روانشناسی بازار هم کاربرد دارد.
ترکیبات مختلف بدنه و سایه مفاهیم متفاوتی دارند که معامله گران با بررسی اندازه های سایه و بادی کندل، اطلاعات مهمی از قدرت و ضعف نمودار متوجه می شوند.
آناتومی کندل ژاپنی
کندل ها کمک میکند که تنها با مشاهده آن ها بتوانیم به اطلاعات دقیق قیمتی دست پیدا کنیم که به سه پخش مهم تقسیم میشوند.
بدنه: بدنه قدرت خرید و فروش در نمودار کندل استیک را به ما نشان می دهد و بدنه ی بزرگتر نشانگر خرید و فروش بیشتر است و بدنه نشان دهنده بازه قیمت باز شدن و بسته شدن میباشد.
سایه: سایه یا فیتیله نشان دهنده بالاترین و پایین ترین قیمت در آن کندل میباشد.
رنگ: کندلی که رنگ آن سفید یا سبز باشد قیمت رشد کرده است و اگر بدنه قرمز یا مشکی باشد قیمت کاهش یافته است.
هر کندل از چهار جزء اصلی تشکیل شده است که عبارتند از:
- قیمت باز شدن (open)
- قیمت بسته شدن (close)
- بیشترین قیمت (high)
- کمترین قیمت (low)
الگوهای کندل استیک پایه
بعضی از کندل استیک های ژاپنی به عنوان الگوهای پایه و اصلی در نظر گرفته می شوند. این الگوهای شمعی پایه عبارتند از:
۱- الگوی کندل استیک دوجی و انواع مختلف آن
الگوی دوجی به جز نوع استاندارد آن چند مدل مختلف دارد:
- دوجی پایه بلند: در این الگو سایه های بالایی و پایینی بلند هستند.
- : در این الگو قیمت باز و بسته شدن مساوی بیشترین قیمت است.
- : در این الگو قیمت باز و بسته شدن مساوی کمترین قیمت است.
- دوجی چهار قیمت: در این الگو قیمت باز و بسته شدن و بیشترین و کمترین قیمت بسیار به یکدیگر نزدیک هستند.
در ادامه به معرفی الگوی دوجی (دوجی استاندارد) و سه نوع پرکاربرد آن یعنی دوجی سنگ قبر، دوجی سنجاقک و دوجی پایه بلند می پردازیم.
الگوی دوجی (Doji)
در قیمت باز و بسته شدن با یک دیگر برابر میباشد و درکل این الگو بدنه ی بزرگی ندارد ولی سایه آن میتواند طول های متفاوتی داشته باشد و در شرایط صعودی و نزولی به عنوان یک سیگنال بازگشتی مهم بشمار می آید و اغلب به صورت ترکیبی در الگو ها ظاهر میشود.در این کندل قدرت خریداران و فروشندگان یکسان است.
الف) الگوی دوجی پایه بلند (Long-legged Doji)
در کندل دوجی پایه بلند، قیمت باز و بسته شدن بسیار به یکدیگر نزدیک است و سایه های بالایی و پایینی نسبت به دوجی استاندارد، بلندتر هستند. این الگو در هر دو روند صعودی و نزولی دیده می شود و علاوه بر این که نشان از بلاتکلیفی بازار دارد می تواند به عنوان نشانه ای برای برگشت روند نیز در نظر گرفته شود.
در قیمت باز (Open)، بسته (Close) و بالاترین قیمت (High) در یک سطح قرار می گیرند و سایه پایینی این کندل، بلند است. الگوی دوجی سنجاقک هم در روند صعودی دیده میشود و هم در روند نزولی و رنگ آن زیاد اهمیتی ندارد.
در روند صعودی به وجود می آید و در آن قیمت باز (Open) بسته (Close) و پایین ترین قیمت (Low) در یک سطح قرار می گیرند. این الگو سایه بالای بلندی دارد.
الگوی دوجی سنگ قبر در هر دو روند صعودی و نزولی دیده می شود اما بیشتر به عنوان یک سیگنال برگشت قیمت از روند صعودی به نزولی در نظر گرفته می شود.
قدرت روند جاری بازار را نشان میدهد و این قدرت میتواند دست خریداران یا فروشندگان باشد. با ظهور الگوی مارابوزو احتمال ادامه روند برای حداقل سه کندل دیگر وجود دارد. این کندل در اصل بدون سایه میباشد ولی می توان از شدوهای کوچک بالا و پایین چشم پوشی کرد.
این کندل به دلیل اینکه بدنه بزرگ و کشیده دارد، طول آن می تواند چند برابر کندل های قبل از خود باشد و از آن جایی که بزرگ بودن کندل نشانه قدرت می باشد بنابراین میتوانیم این کندل را یک الگوی ادامه دهنده در نظر بگیریم.
۳- الگوی اسپینینگ تاپ (Spinning Top)
کندل اسپینینگ تاپ زمانی تشکیل می شود که قدرت خریداران و فروشندگان یکسان باشد و نشان از تردید معامله گران دارد.
در این کندل تفاوت بین قیمت باز شدن و بسته شدن کم میباشد و به همین دلیل بدنه اصلی کوتاهی دارد و سایه کندل از هر دو طرف بلند است.
تقسیم بندی الگوهای کندل استیک از نظر تعداد کندل ها
در شرایط مختلف بازار الگوهای کندلی مختلفی به وجود می آید که هر کدام از این کندل ها دارای ویژگی و نام بخصوصی میباشد. مثلا ممکن است الگوهایی بدون سایه یا بدنه بوجود آیند. الگوهای کندل استیک را می توان از نظر تعداد آنها به چند دسته تقسیم کرد:
الگو های تک کندلی
الگوهایی که از یک کندل ساخته شده اند و در نمودار ها نقش مهمی دارند گفته میشود.
این الگو ها میتوانند در هر دو روند تشکیل شوند و محل قرار گیری آنها بسیار پر اهمیت است.
این الگو ها ارائه دهنده سیگنال های بازگشتی می باشند و با تشکیل این الگو ها معامله گر میتواند برای سناریو های معاملاتی آماده شود.
در روند صعودی بوجود می آید و بعد روانی بالایی دارد و فروشندگان سریع وارد بازار میشوند و اخطاری برای پایان روند میباشد.
این الگو دارای بدنه مربعی شکل با سایه بلند بالایی که بهتر است طول سایه حداقل دو برابر بادی کندل و سایه پایینی نداشته باشد تشکیل میشود و جنس بدنه نزولی (قرمز) باشد بهتر است.
همانطور که ازنامش پیداست دقیقا مانند چکش میباشد و معمولا بعد بازار نزولی تشکیل میشود و ارائه دهنده سیگنال های بازگشتی و صعودی میباشد.
این الگو بیانگر ضعف در فروشندگان و ایجاد قدرت در خریداران است.
الگوی چکش دارای یک بدنه مربعی شکل با سایه بلند پایینی که بهتر است طول سایه حداقل دوبرابر بادی کندل باشد تشکیل می شود.
این الگو دارای بدنه مربعی شکل و سایه بالایی میباشد که بهتر است طول سایه حداقل دو برابر بادی کندل باشد و رنگ بدنه آن سبز باشد بهتر است.
الگوهای چند کندلی
این الگوها از چند کندل تشکیل شده و در هر دو روند صعودی و نزولی ظاهر می شوند درنتیجه محل قرار گیری آنها بسیار اهمیت دارد. الگوهای چند کندلی میتوانند ارائه دهنده سیگنال های معاملاتی مهمی باشند.
این الگو ها را میتوان نسبت به تعداد کندل هایی که در آن ها وجود دارد به الگوهای دو کندلی یا سه کندلی تقسیم کرد.
این الگوها توسط دو کندل تشکیل می شود و در هنگام معامله باید به هردو کندل آن توجه کرد مخصوصا کندل دوم که نقش بسیار مهمی در الگو دارد.
از مهمترین این الگو ها میتوان به ، الگوی نفوذی (Piercing)، الگوی پوششی (Engulfing)، الگوی قیچی (Tweezer)، اشاره کرد.