کتاب «قرآن، هرمنوتیک و باطن در تشیع نخستین» بررسی شد
به گزارش گروه پژوهش خبرگزاری علم و فناوری آنا، در ابتدای نشست دکتر مالک شجاعی، رئیس مرکز تحقیقات امام علی (ع) و دبیر جلسه ضمن خیر مقدم به حضار و تشکر از دکتر سیدمحمد هادی گرامی مؤلف کتاب، ضمن معرفی آثار و رزومه دکتر گرامی، به سابقه علمی ایشان اشاره کرده و شرح داد: کتاب ایشان با عنوان «قرآن، هرمنوتیک و باطن در تشیع نخستین» که حاصل دو یا سه طرح پژوهشی ایشان است در سال 1402 منتشر شد و در ادامه آثار ارزشمند که در حوزه مطالعات حدیث با رویکرد خاصی که ایشان و بعضی از استادان دنبال میکنند و آوردههای مفهومی و روش شناختی دارند و بحث تاریخ انگاره و روش شناسی تاریخ انگاره در مطالعات اسلامی آورده تلاش و پژوهشهای ایشان است.
در ادامه گرامی؛ عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات قرآنی و نویسنده کتاب، اثر حاضر را در ادامه کارهای پژوهشی خود با همکاری برخی استادان در حوزه تاریخ اندیشه اسلامی در حوزه تشیع تدوین کرده که نخستین پروژه در حوزه تاریخ کلام بود و دومین پروژه خود را پروژه دکتری در حوزه تاریخ اندیشههای حدیثی و سومین اثر تاریخ اندیشههای تفسیری معرفی کرد. در این کتاب دو جریان تفسیری اصلی در تشیع نخستین یعنی تأویلیگرایان و باطنگرایان معرفی شدند که تمایزات آنها برجسته شده است در حالیکه در نگاه سنتی و کلاسیک یک مقدار مفاهیم تأویل و باطن را نزدیک بههم میبینیم ولی بین اینها تمایز گذاشته شده و نشان داده شده که از لحاظ جریانشناسی تاریخ اجتماعی چه جریانهایی در شیعه هوادار این گفتمانهای تفسیری بودهاند و چه تطوری از سده 1، 2 و در نهایت نیمه اول سده سوم هجری داشتند.
وی افزود: در میان باطنگرایان یک باطنگرایی میانهرو وجود دارد و یک باطنگرایی رادیکال که توسط غلات مطرح شده است و باطنگرایی را به کل دین و کل شریعت توسعه میدادند و باطن را اصل دین تلقی میکند و ظواهر را فرع اما، در میانهروها باطنگرایی در حوزه قرآن محدود میشد و باطن امری بود به طبع ظاهر که تفاصیل آن در کتاب درباره آن عرضه شده است.
درباره نگاه روششناختی و تعاملش با بحثهای خاورشناسان و تعاملش با سایر مباحث علوم انسانی که در ادامه تأملات روششناختی است که در این حوزه صورت گرفته و این حرکت، یک گام به جلو بهشمار میرود
وی ادامه داد: کتاب یک پیشگفتار مفصلی هم دارد که اینجانب سعی داشتم کوتاهتر شود اما تفصیلی شد. درباره نگاه روششناختی و تعاملش با بحثهای خاورشناسان و تعاملش با سایر مباحث علوم انسانی که در ادامه تأملات روششناختی است که در این حوزه صورت گرفته و این حرکت، یک گام به جلو بهشمار میرود و چهارگونه تاریخ اندیشهنگاری را در حوزه کارهایی که در ایران معطوف به مطالعات اسلامی در قالب ترجمه و تألیف داریم، معرفی میکند؛ تاریخ اندیشهنگاری کلاسیک، تاریخ اندیشهانگاریهای روشزده، تاریخ اندیشه انگاری شرقشناختی و تاریخ انگاره و اندیشه و در کتاب توضیح داده میشود تاریخ انگاره و اندیشه چه تمایزات و تشابهاتی با سه جریان پیشین دارد. در اینجا بابی برای گفتوگو و تأمل با دوستان در رشتههای مختلف علوم انسانی باز میشود که اینجانب این باب را رو به جلو میدانم.
* این تفکیکها جزء تفکیکهای صوری و فرمال نیست
در ادامه نشست مقیمی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه بهعنوان ناقد ایراد سخن کرد و اذعان داشت: مؤلف در مقدمه کتاب به چهار روششناسی اشاره کردند؛ تاریخنگاری کلاسیک، روشزده و شرقشناختی. مورد چهارم بدیلی است که ایشان آن را بهعنوان روشی جامع فضائل روشهای دیگر و مانع عیب و نقصهای آنها معرفی کردند. اساساً بنده بر سر اصالت چنین تقسیمبندیهایی مناقشه دارم و باید مشخص شود چنین تقسیمبندیهایی چه میزان ماهوی و چه میزان صوری و فرمال هستند.
مقیمی افزود: الهیاتی که در آکادمیهای مدرن به آن پرداخته میشود الهیاتی نیست که قدما به آن میاندیشیدند. بنابراین قدما مثل ما به قرآن نگاه نمیکردند. شاید مؤلف به این مسئله اینگونه پاسخ دهد این مشکلات در دانشگاههای غربی وجود دارد و ما بههمین خاطر باید نگاه بومی داشته باشیم و این تاریخ انگاره و اندیشه اتفاقاً کوششی بومی است برای ارائه دادن یک آلترناتیو چهارم که مشکلات آنها را نداشته باشد؛ ولی عرض من این است که این تفکیکها در نهایت جزء تفکیکهای صوری و فرمال نیست و همه ذیل اتفاق هابزی هستند.
وی ادامه داد: نویسنده تا زمانیکه مرجعیت استعلایی وحی را در عمل بهصورت وجودی نفی نکند، نمیتواند به مطالعات تاریخی رو بیاورد و اساساً مطالعات تاریخی این را اقتضاء میکند و تا امر استعلایی را بهدست فراموشی سپرده نشود، نمیتوان تاریخنگاری کرد و تاریخ انگاره نوشت.
* قلم پیراسته، پاکیزه، بدون ایهام، موجز و مفید
در ادامه نشست طباطبایی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه، بهعنوان ناقد دوم سخنان خود را ارائه کرد و درباره نکته مثبت و قابل توجه کتاب و سپس پنج نکتهای که در نگاه نقادانهشان وجود داشت، مواردی را مطرح کرد. طباطبایی بهعنوان نکات مثبت به قلم پیراسته، پاکیزه، بدون ایهام، موجز و مفید، ساختار منطقی کتاب، تفکیک کتاب به دو بخش متن اصلی و حاشیهها، پینوشتهای مفید و مهم، دغدغه علمی نویسنده و سختگیری علمی و نگاه نقادانه و جدی به کارهای محققان دیگر اشاره کرد.
وی درخصوص نکات انتقادی شرح داد: بخش زیادی از کتاب پیشگفتار و نگاه سلبی و انتقادی است در حالیکه بهشکل مهمتری به نگاه ایجابی خود نویسنده نیاز است. این بخش دو مشکل ایجاد میکند؛ نخست اینکه فضای کمی برای نویسنده باقی میماند، دوم اینکه نقدهای زیادی که نویسنده به دیگران وارد کرده است و خیلی از این نقدها متوجه خود نویسنده هم هست. مسئله دیگر بحث تاریخگذاری گزارهها یا گزارشهاست که در اثر نویسنده جایگاهی ندارد.
طباطبائی تأکید کرد: در سراسر کتاب دو جیز دیده نمیشود یکی بحث نظری درباره اینکه ملاک تاریخ گذاری مؤلف چیست؟ و دومین چیزی که دیده نشد بهکارگیری آن ملاک است. یکی دیگر از کاستیهای کتاب این است که تبیین چرایی و چگونگی برآمدن یک جریان فکری و اندیشهای در بستر تاریخی خودش در کار نویسنده دیده نمیشود و این حفره بزرگی است و بدون وجود این تبیین نویسنده صرفاً یک توالی تاریخی ارائه میدهد. نکته آخر اینکه استدلالهای نویسنده در تفکیک بین جریان مفضل و جریان ابوبصیر بهعنوان دو جریان تمایز بهحدیکه نویسنده بیان کرده است، قانعکننده نیست.
* فرمالیست آمرانه
در ادامه نشست شجاعی؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی، بهعنوان آخرین ناقد در سه بخش نقطه نظرات خود را بیان کرد؛ بخش اول نقاط قوت، بخش دوم ملاحظات مفهومی و روششناختی در باب هرمنوتیک و بخش سوم نکات ناظر به متن کتاب با قید صفحات عنوان شد. شجاعی مهمترین نقطه قوت کتاب را این نکته دانست که که یک دانشآموخته علوم قرآن و حدیث این گشودگی را از خودش نشان داده که توجه کرده در حوزه فلسفه و روششناسیهای جدید علوم انسانی چه اتفاقاتی مفهومی و روششناختی افتاده است. نکته دیگر اینکه نویسنده در کنار دغدغههای آکادمیک، به آن دغدغههای فکری و شخصی هم میپردازند و شور و حرارت در کلام نویسنده دیده میشود و از دیگر نقاط قوت، اثر نگاه به جریانهای رقیب است و اینکه نویسنده چهار جریان تاریخنگاری را مطرح کرده و در کنار جریان تاریخنگاری کلاسیک، تاریخنگاری روشزده و تاریخنگاری شرقشناسانه، یک فضای جدیدی باز شده و با عنوان تاریخ انگاره؛ ولی از دید نقادانه اوج تقلیلگرایی را در این تقسیمبندی نویسنده میتوان دید.
بین 100 صفحه اول و 200 صفحه دوم گسستی احساس میشود که در اغلب رسالههای دکتری این گسست قابل مشاهده است و این بهخاطر فرمالیست آمرانهای است که در سیاستهای پژوهشی دیده میشود
شجاعی در ادامه در انتقاد به اثر گرامی گفت: بین 100 صفحه اول و 200 صفحه دوم گسستی احساس میشود که در اغلب رسالههای دکتری این گسست قابل مشاهده است و این بهخاطر فرمالیست آمرانهای است که در سیاستهای پژوهشی دیده میشود. همچنین در این کتاب معلوم نیست هرمنوتیک مورد نظر مؤلف، هرمنوتیک روششناسی است، هرمنوتیک دیلتای هست، هرمنوتیک متون مقدس است، هرمنوتیک فلسفی هایدگر و گادامر است، هرمنوتیک تجربه زیسته است. بنابراین تلقی نویسنده تلقی از هرمنوتیک مشخص نیست و معلوم نیست ایشان بر کدام تعریف از هرمنوتیک پایبند هستند.
شجاعی در پایان سخنانش یادآور شد: ما هنوز تکلیفمان با دروهبندی کلام تشیع مشخص نیست. بهنظر اینجانب درباره دورهبندیها، آثاری که استاد محمدتقی سبحانی دارند، در بین معاصرین از همه منقنتر هست. در اینجا نویسنده به یک روایتی که حداقل برای خودشان روشن باشد، اتکاء نکردهاند. نکته انتقادی دیگر حجم بسیار زیاد نقل قولها خصوصاً در پی نوشتهای کتاب است، بهنظر میرسد بهتر است نقل قولها از این کتابها فقط ارجاع داده شود.
* خوانشها و فهم از وحی متفاوت است
در پایان نشست گرامی از ناقدان تشکر کرد و در پاسخ انتقادها شرح داد: اساساً تاریخنگاری کلاسیک را معطوف به تاریخنگاریهای دوره مدرن و تاریخنگاریهای قدمایی را خارج از بحث دانسته و بحث چالش کلام و تاریخ یا الهیات و تاریخ را بحث بسیار مهمی تلقی کرده و افزود: این تعبیر که الهیات در دانشگاه طور دیگری است، شاید به این علت باشد که اطلاعات افراد دقیق نیست.
گرامی در ادامه تأکید کرد: اثر تحقیقیاش یک کار مدرن و قطعاً در فضای مدرن است، اما به گونه دیگری؛ آنچه که در رابطه با تحقیق یا خارج از حوزه تحقیق یک پژوهش است در رابطه با وظیفه پژوهشی آکادمیک صحبت شد، مقصودم دقیقاً این بوده است. در رابطه با آنچه به رودخانه حقیقت و ایمان گفته شد، بهطور کلی به بحثهای الهیاتی پرداخته است و نه بهطور خاص ضمن اینکه الهیات را نه تنها کنار نگذاشته است؛ بلکه در کتاب خود تأکید کرده است که ما درون یک سیطره گفتمانی الهیاتی قرار داریم و مجبوریم با آن تعامل کنیم ولی تعامل کردن به معنای ضرورتاً تاریخنگاری مؤمنانه ایدئولوژیک نیست و با این دیالوگ تعامل شده است. همچنین در رابطه با حقیقت و ایمان از جنبه بسط تاریخیاش صحبت شده است و جنبه سایکولوژیکال دین مورد توجه نیست بلکه وقتی دین را تاریخی میبینید در مقام عرضه و دریافت دین بسط تاریخی داشته است، یعنی هم از جانب شارع بهتدریج عرضه شده و هم جامعه مؤمنان بهتدریج آن را دریافت کردند، لذا درکی که شما از تشیع دارید با آن درکی که شیعه قرن دو و قرن یک داشته با هم متفاوت است. گرامی در ادامه توضیح داد هر کس به ایمان و حقیقتی باور دارد و بدین معنا که وحی مرجعیت دارد ولی خوانشها و فهم از وحی متفاوت است.
گرامی در ادامه توضیحاتی در رابطه با پینوشتها و پاورقیهای کتاب توضیح داد که به خواست ناشر بوده و به انتهای فصلها منتقل شده است. سه نکته هم در مورد اینکه بهتر بود کوتاهتر باشه مطرح است، این حرف درست هست و میتوانست کوتاهتر باشد یکی اینکه اینگونه یا وضعیت عملی یا پراکتیکال تاریخنگاری انگارهای فقط در این کتاب نبوده است و در آثار دیگری هم بوده است که میتوان دید. نکته بعدی این است که این پیشگفتار طولانی بود و من چالش داشتم که این بخش را در کتاب بیاورم یا در قالب یک کتاب مستقل منتشر کنم درنهایت به این رسیدم و یک مسئله دیگر این است که یک بخش از این طرح که در رابطه با بحث تحریف و تنزیل بود، حذف شده است و طبعاً اگر آن اضافه میشد حس فربهبودن بخشهای مقدماتی کتاب کمتر میشد.
گرامی در ادامه توضیحاتی درخصوص تاریخگذاری تاریخی داد و افزود: انتقاد مطرح این است که افراد از حوزههای دیگر مانند علوم سیاسی و علوم اجتماعی به حوزه مطالعات اسلامی ورود میکنند، لیکن هیچ نظری به مسئله تاریخگذاری ندارند. وی در ادامه درباره دورهبندیهای تاریخی اذعان داشت: دورهبندیهای تاریخی اثباتپذیر نیست و دفاع از اینگونه ادعاهای تاریخی بر این اساس است که بهترین خوانش ارائه شده است.
گرامی در ادامه صحبتهای خود در خصوص چرایی و چگونگی برآمدن جریانهای تاریخی، توضیح داد: به این موضوع کمتر پرداخته شده است چرا که اصل موضوع پرداختن به این جریانشناسی تاریخی برایشان بااهمیت بوده است و در این کتاب عمده نظر این بوده است. نویسنده در خصوص تفکیک تأویلگرایان و باطنگرایان یا جریان ابوبصیر؛ اصل این جریان را در دوره صادقین دانست که شواهد برای این مسئله کافی است.
گرامی در رابطه با نکات انتقادی شجاعی شرح داد: درباره بحثهای هرمنوتیکی و گسست بین متن این مسئله قابل گفتوگو است ولی نگاه بنده مخالفت با اینگونه روشزدگی بوده است و نقدی که مطرح شده بهدلیل این انفصال بوده است و تلاش این بوده که این اتصال تا جای ممکن به نسبت کتابهای دیگر بیشتر باشد و قطعاً این انفصال هم حس میشود و این انفصال نه تنها در اثر بنده در آثار دیگر شاید کمتر بوده است و بنده در اثر خود بهدنبال هرمنوتیک تجربه زیسته بودم و هرمنوتیک تاریخانگاره ای را طرح کردم. در مورد دورهبندیهای کلام شیعه نیز بحث زیاد است و انتقادهای زیادی به دورهبندیهای تاریخی آقای سبحانی دارم.
گرامی در خاتمه سخنانش در مورد حجم نقل قولها در حوزه مطالعات اسلامی، گفت: دکتر مهدویراد تأکید بر درج نقلقولها داشت چراکه تحلیلها و برداشتهایی از متون انجام شد که مخاطب تمایل دارد آنها را ببیند و در عینحال در بخشهایی ترخیص انجام شده و فقط ارجاع به آدرس داده شده است.