نگاهی به مفاهیم خشن در زبان فارسی
یادداشت|
اگر ما معتقدیم که شعر و ادبیات در ایران، آینه تمام نمای روزگار خود است و شاعران بزرگ زبان فارسی، صدای رسای مردم جامعه خود هستند، لازم است تا متون فارسی را فرای آنچه هست ببینیم تا بتوانیم به ارزش واقعی شعر، اصطلاحات روزمره و جایگاه ویژه آن پی ببریم.
گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری آنا ـ سعید تقدیری (استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه): وقتی صحبت از ادبیات ایران و شعر فارسی میشود، اولین چیزهایی که در ذهن ما ایرانیان شکل میگیرد، مسائل لطیف و شاعرانهای است که همیشه دربارۀ آنها خوانده یا شنیدهایم؛ «فرهاد»، «شیرین»، «عشق»، «گُل»، «بلبل»، «سنبل»، «تاب بنفشه» و مضامین و مفاهیم این چنینی که برای ما یادآور خیال انگیزترین حالات عاشقانه است، محتوای اصلی شعر فارسی را دربرمیگیرد.
پیشنهاد میشود در اینجا ، اینجا ، اینجا ، اینجا و اینجا مطالب پیشین این پرونده جذاب پیرامون زبان فارسی را مطالعه کنید.
اما به راستی این نمونهها همۀ ادبیات ما نیست و اگر ما معتقدیم که شعر و ادبیات در ایران، آیینۀ تمام نمای روزگار خود است و شاعران بزرگ در زبان فارسی، صدای رسای مردم جامعۀ خود هستند، لازم است تا متون فارسی را فرای آنچه هست ببینیم و بدانیم تا بتوانیم به ارزش واقعی شعر، اصطلاحات روزمرهو جایگاه ویژۀ آنها پی ببریم.
اگرچه برای ما افتخاری است که شما خواننده این متن باشید، اما لازم است که در همین ابتدای کار بگوییم که، چون ما میخواهیم درباره «برخی از مفاهیم خشن در شعر و ادبیات فارسی» و نیز پیرامون تاریخ صحبت کنیم، اگر شما از آن دسته افرادی هستید که خدای ناکرده ناراحتی قلبی، روحیه حساس و یا ترس از دیدن خون و شنیدن نام آن دارید، بهتر است که از خواندن ادامه این مطلب صرف نظر کنید؛ چراکه شاید آنچه بیان میشود، خیلی به مذاقتان خوش نیاید.
با این حال، موضوعات خشن در ادبیات فارسی بیانگر تصاویر واقعی جامعه، در عصر شاعران و نویسندگان ماست و شناخت این مسائل فرهنگی و تاریخی به ما کمک میکند تا به دور از هرگونه تعصبی، بتوانیم حقیقت ادبیات و تاریخ ایران را بهتر درک کنیم و با آن ارتباط منطقی و درست تری داشته باشیم.
گاهی اوقات آنچه در فرهنگ زبانی ما نهادینه شده، ریشه در گذشتههای تاریخی ایران دارد. برای مثال ما ایرانیان در مواقعی که شخصی از خطری استقبال کند و بخواهد با آن مواجه شود، میگوییم «فلانی کله یا سرش بوی قرمه سبزی میدهد»، شاید برای کسانی که ندانند در ابتدا معنی واقعی «بو» در ذهن تداعی شود، در صورتی که منظور تاریخی این عبارت آن است که احتمال دارد آن فرد کشته شود و با گوشت تنش قرمه سبزی درست کنند؛ در این واقعیت تاریخی، محکوم بیچاره را میکشتند، در دیگ میجوشاندند یا کباب و قرمهاش میکردند.
از کتاب تاریخ هرودوت گرفته تا متون دوران مغول، تیموریان، صفویه و قاجار این شیوۀ مجازات توسط حاکمان اجرا میشده است و نمونههای متعددی را میتوان ذکر کرد که در اینجا برای رعایت حال مخاطبان از گفتن آن، چشم پوشی میکنیم.
در نمونهای دیگر که در ادبیات ما رایج است، امروزه بیشتر به شوخی و مزاح، برای آنکه کسی را تهدید به خطری کنند، برای مثال میگویند که «میزنم از وسط نصفت میکنم» این جمله اگرچه بیشتر یک طنز کلامی است، اما براساس بعضی از ابیات شاهنامۀ فردوسی در خلال داستانها شاهد «نصف شدن انسانها» به عنوان یک مجازات هستیم، چنانکه ضحاک، پس از متواری شدن جمشید، او را در نزدیکیهای دریای چین یافت و به دو نیم کرد.
آنچه که فردوسی، جدی جدی در حدود هزار و چهل سال پیش نوشته؛ هنوز هم ما شوخی شوخی به کار میبریم و این مسأله نشان میدهد که متون ادبی و اتفاقات تاریخی-اساطیری ما تا چه اندازه به صورت مویرگی با زندگی اجتماعی ایرانیان در ارتباط بوده است ولی ما از آن غافل بودهایم.
به یاد داشته باشیم که همیشه هم اینگونه نیست و جدا از نمونههای مشابه، گاهی بعضی از اتفاقات خشن تاریخی در مثالهایادبی، مورد استقبال مردم کوچه و بازار قرار نگرفته است.
«خاقانی» در شعر معروف «ایوان مدائن»:
هانای دل عبرت بین، از دیده عِبَر کن، هان // ایوان مدائن را آیینۀ عبرت دان
در ادامه به داستانی اشاره میکند که «خسرو پرویز» این پادشاه ساسانی، شخصی به اسم «نعمان بن مُنذر» را برای مجازات کردن «به زیر پای فیل» میاندازد. آنجا که میگوید:
از اسب پیاده شو، بر نعت زمین نِه رخ // زیر پیِ پیلش بین، شهمات شده نعمان
این تصویر اگرچه بسیار صحنۀ دلخراشی است که فیل به آن بزرگی با پاهای ستونی خود، کسی را لگد مال میکند، اما میشود خوشبین بود و شما میتوانید نیمۀ پر لیوان را هم ببینید که خاقانی با این مضمون، یکی از هنرمندانهترین ابیات در زبان فارسی را سروده و اصطلاحات بازی «شطرنج» را در یک بیت آورده است. قرار گرفتن مُهرههای «اسب»، «پیاده = سرباز»، «زمین = صفحۀ شطرنج»، «رخ»، «پیل = فیل» و «شهمات = کیش و مات» در این دو مصرع، مراعات نظیر زیبایی خلق کرده که تنها از طبع خاقانی شروانی برمیآید.
بهتر است که این بیت را دو بار بخوانید؛ با این حال «زیر پای حیوانی افتادن» هیچگاه در محاورات ما پذیرفته نشده و در اصطلاحات روزمرۀ ما مورد استفاده نبوده است.
به این بیت از «صائب تبریزی» هم میشود اشاره کرد:.
چون گنهکاری که هر ساعت ازو عضوی بُرند // چرخ سنگین دل کند هر دم ز من یاری جدا
که بیانگر گونهای از مجازاتهای عصر صفوی است. در این نوع از شکنجه، مجرمان را در اصطلاح «مُثله = تکه تکه» میکردند.
در ادبیات ایران، به نسبت موضوعات مختلفی که وجود دارد، شاید میزان ابیات و اشاراتی که پیرامون انواع شکنجهها وجود دارد، درصد بسیار ناچیزی باشد؛ تا حدی که شاید دانش آموختگان رشتۀ زبان و ادبیات فارسی هم در این باره مثالهای زیادی را به خاطر نیاورند، اما در حقیقت، مواردی از این دست در بطن ادبیات ما وجود دارد و به دلیل اهمیت این مطلب، بسیاری از ضرب المثلها و امثال کوچه بازاری جامعۀ امروز ما را دربرگرفته است.
دو عبارت «پدر در آوردن» و «پدر سوخته» نیز از آن جملاتی است که همواره ورد زبان ایرانیان بوده و اگرچه شاید خیلی به عمق معانی آن فکر نکنیم، اما در فرهنگ فارسی زبانان کاربرد بسیار زیادی دارد.
از نظر تاریخی، قدمت این مفهوم به دورۀ صفوی و زمان پادشاهی «شاه اسماعیل اول» برمیگردد که به راحتی آب خوردن، مخالفان و دشمنان خود را به شیوههای گوناگونی مجازات میکرد. او در این کار استاد و حریص بود و اگر امکانپذیر بود و میتوانست، بدون شک نام خود را در رکوردهای گینس ثبت میکرد. ادوراد براون -محقق و شرق شناس معروف انگلیسی – دربارۀ شاه اسماعیل اول میگوید که گمان ندارم که از عهد «نِرون» تا کنون چنین ظالمی به وجود آمده باشد.
در «کتاب سیاست و اقتصاد عصر صفوی» از «دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی» میخوانیم که: «شاه اسماعیل اول قبل از آنکه محکوم را به قتل برساند، او را زجرکش میکرد؛ به این طریق که فرمان میداد پدرش را درمی آوردند، یعنی جسد پدرش را از قبر خارج میکردند و در مقابل محکوم بیچاره به آتش میانداختند و میسوزانیدند.»
این نوشتار اگرچه دردناک، اما تا حد ممکن تلطیف شده است، در کتاب «تاریخ سخت کُشی» از «عباسقلی غفاری فرد»، «کتاب تاریخ اجتماعی ایران» از «مرتضی راوندی» و کتابهایی که با موضوعات جامعه شناسی ایران نوشته شده است، میتوان اطلاعات کاملتری از انواع مجازاتهای دورۀ صفوی که به فجیحترین شکل ممکن، انجام میشده است را مشاهده کرد.
ما را ببخشید که در این گفتار با بیان مضامین خشن و مثالهای دلخراش، خاطر شریفتان را مکدر ساختیم. هدف ما از نوشتار حاضر بیان تأثیر جنبههای خشن تاریخی در کلمات، عبارات یا اصطلاحاتی است که امروزه در زبان فارسی به عنوان دشنام یا نفرین استفاده میشود. این نفوذ آنچنان قوی و مؤثر بوده که بعد از گذشت صدها سال همچنان در محاورات و گفتگوی رایج مابین افراد کاربرد دارد. بدون شک شناخت اینگونه وجه تسمیههای ادبی میتواند به ما ایرانیان کمک کند تا در گفتن و نوشتن، رویکرد تازه و طرز نویی داشته باشیم؛ شکیل و زیبا سخن بگوییم و در آنچه مینویسیم، مناسبترین واژگان را انتخاب کنیم.