بیشترین طلاق در کدام کشور است؟

شایع‌ترین دلایل طلاق چیست؟

یک جامعهشناس با مشاوره یک وکیل طلاق توافقی در گفت‌وگو با خبرنگار، با اشاره به شایع‌ترین علل طلاق در جامعه امروز ایران، اظهار می‌کند: نخستین و مهم‌ترین عامل جدایی زوجین، مشکلات اقتصادی موجود در کشور است؛ دومین و سومین عامل نیز می‌تواند اعتیاد و دخالت خانواده‌ها باشد. عامل چهارم طلاق در کشور، نداشتن مهارت‌های زندگی است؛ زیرا سرمایه‌گذاری کافی در دوران کودکی و نوجوانی روی این موضوع صورت نگرفته است.

وی می‌افزاید: پنج نهاد اصلی اقتصادی، سیاسی، اعتقادی، آموزشی و خانواده، در کاهش یا افزایش طلاق تأثیر گذارند که از این بین، چهار نهاد در کشور ما دچار اشکال هستند و وظایف خود را به شکل مناسبی انجام نمی‌دهند؛ تنها نهاد باقی‌مانده «خانواده» است، زمانی که این نهاد نیز دچار مشکل شود، روی تمام اجزای جامعه اثر منفی می‌گذارد.

این جامعه‌شناس ادامه می‌دهد: نهاد خانواده همواره کم‌کاری سایر نهادها را جبران می‌کند اما زمانی که خود نیز دچار مشکل شود، کارکرد سایر نهادها دچار خدشه می‌شود. شریفی‌یزدی با بیان اینکه فرزندآوری یکی از مشکلات بزرگ جامعه امروز ماست، می‌گوید: تربیت نسل جوان به خوبی شکل نگرفته و جوانان بسیاری دچار سرخوردگی و بدبینی شده‌اند؛ بنابراین بیشتر آن‌ها به فکر مهاجرت هستند.

وی می‌افزاید: برای بخشی از زوجین طلاق‌گرفته، امکان ازدواج مجدد فراهم نمی‌شود، در نتیجه این افراد به خیل بزرگ مجردان طلاق گرفته در سطح جامعه می‌پیوندند که این موضوع، پیامدهای سنگین اجتماعی را درپی خواهد داشت. جامعه‌ای که با انواع مشکلات دست و پنجه نرم می‌کند، زمانی که به خیل جمعیت مجرد آن اضافه می‌شود، دچار بحران‌های اضافه‌تری مانند چالش مسکن مستقل برای افراد طلاق گرفته خواهد شد؛ بنابراین جامعه از بعد آسیب‌های اجتماعی و اقتصادی، دچار پیامدهای مختلفی می‌شود.

شریفی‌یزدی با بیان اینکه شانس فرزندآوری در خانواده‌های گسسته از بین می‌رود، تاکید می‌کند: در ۲۰ سال آینده جامعه به شدت پیری خواهیم داشت و این فروپاشی خانواده‌ها، باعث می‌شود نتوانیم فرزندآوری مناسبی داشته باشیم. علاوه بر این خانواده‌هایی که به سمت طلاق می‌روند، فرزندانشان هم دچار آسیب‌های متعدد روانی و اجتماعی می‌شوند.

قبیح بودن و زشتی طلاق از بین رفته است

وی خاطرنشان می‌کند: هر میزان که موضوعی در جامعه به صورت فراوان رخ دهد، قبح‌زدایی در آن نیز صورت می‌گیرد. آمار جدایی در کشور افزایش پیدا کرده که به هیچ عنوان برای جامعه ما مناسب نیست و مسائل متعددی را ایجاد می‌کند.

این جامعه‌شناس ادامه می‌دهد: فشار آوردن دستگاه‌های قضائی برای پیشگیری از طلاق زوجین نیز گاه منجربه وجود آمدن خانواده‌های گسسته و آشفته می‌شود و تأثیر نامطلوبی روی افراد می‌گذارد. طلاق، انتخاب بین خوب و بد نیست بلکه انتخاب بین بد و بدتر است اما با کمال تأسف گاهی گزینه بهتری محسوب می‌شود.

وی تاکید می‌کند: در دوره گذشته پدیده‌ای به نام طلاق به شکل امروزی مطرح نبود زیرا ازدواج یک جاده انتخابی نبود و در اکثر مواقع، مرد یا زن انتخابگر نبودند و همسر توسط والدین یا فامیل انتخاب می‌شد. ازدواج‌های قدیم داستان متفاوتی دارد و تفکیک نقش‌ها نیز به صورت مشخص وجود داشت، به این صورت که زن‌ها به کارهای خانه می‌پرداختند و مردها نیز امور مربوط به بیرون از خانه را انجام می‌دادند؛ بنابراین کسی به ازدواج به عنوان یک پدیده فردی فکر نمی‌کرد.

این جامعه‌شناس با بیان اینکه ازدواج در دنیای معاصر یک انتخاب است و زن و مرد باید یکدیگر را بخواهند تا ازدواج کنند، می‌افزاید: در گذشته زن و مرد اخلاق‌های بد یکدیگر را تحمل می‌کردند اما امروزه این شرایط تفاوت کرده و زنان به دلیل استقلال مالی زیر بار بسیاری از سختی‌های خانوادگی نمی‌روند؛ بنابراین بسیاری از طلاق‌ها در گذشته نیز وجود داشته اما افراد جرئت نمی‌کردند آن را عملی کنند، درحالی‌که اکنون این موضوع قانونی شده است و خانواده‌ها از فرزندان خود پس از طلاق حمایت می‌کنند.

کاهش طلاق و نقش مهم آموزش و پرورش

وی با بیان اینکه اجبار به ادامه زندگی ممکن است باعث به وجود آمدن خیانت شود، تصریح می‌کند: برای کاهش جدایی، باید مسئولان هر چه سریع‌تر مشکلات اقتصادی کشور را به حداقل برسانند. اگر دولت نتواند مشکلات اقتصادی خانواده‌ها را تنظیم کند، کار درستی برای کاهش طلاق نمی‌توان انجام داد. لازم است خانواده‌ها هم در زمینه مسائل فرهنگی توانمند شود و این موضوع کمک دستگاه‌های ذیربط مانند سازمان بهزیستی و آموزش و پرورش را می‌طلبد.

این جامعه‌شناس با بیان اینکه باید تمرکز خود را روی دستگاه آموزش و پرورش بگذاریم، تاکید می‌کند: اگر می‌خواهیم برای طلاق در بلندمدت تدبیری بیندیشیم، باید روی این دستگاه سرمایه‌گذاری مناسبی انجام شود، باید این دستگاه را از افراد ناکارآمد بگیریم و به انسان‌های توانمند همراه با بودجه کافی بدهیم؛ همچنین لازم است در مدارس، مهارت‌های زندگی آموزش داده شود تا آمار طلاق در بلندمدت کاهش یابد.

وی تصریح می‌کند: پس از طلاق نباید زن و مرد را در جامعه رها کرد، بلکه لازم است برای خانواده‌ها دوره‌های آموزشی برگزار کرد. این افراد باید رصد شوند تا آسیب‌های روانی، اجتماعی، فرهنگی در آنها کاهش یافته و برای تشکیل خانواده جدید آماده شوند. متأسفانه در کشور ما هیچ تشکیلات دولتی و غیردولتی برای این موضوع وجود ندارد. انجمن‌های مردم‌نهاد و سمن‌ها باید به کاهش آسیب‌های پس از طلاق کمک کنند.

نقش رسانه‌های اجتماعی در افزایش طلاق

شریفی‌یزدی درخصوص نقش شبکه‌های اجتماعی در افزایش طلاق، می‌افزاید: این موضوع درست نیست که رسانه‌های اجتماعی نوپدید، عامل طلاق هستند، بلکه تشدیدکننده جدایی زوجین هستند. هیچ مطالعه عمیق و مستقلی در کشور ما این مسئله را تأیید نمی‌کند که شبکه‌های اجتماعی در آگاه‌سازی افراد و شجاع‌تر شدن آنان برای طی مراحل جدایی، تأثیرگذار باشند. این دیدگاه می‌گوید که باید این پدیده‌های نوظهور را حذف کرد؛ این همان دیدگاهی است که پیش‌تر درخصوص تلویزیون و رادیو وجود داشت، اما حذف این پدیده‌های نوظهور غیرممکن است.

وی خاطرنشان می‌کند: در این خصوص لازم است سواد رسانه‌ای مردم را به قدری افزایش دهیم که شیوه استفاده درست از این ابزارهای مفید را یاد بگیرند. گروهی از افراد به طور عمد وجود شبکه‌های اجتماعی را در افزایش طلاق به دو دلیل مؤثر می‌دانند؛ یکی از این موارد محدود کردن شبکه‌های اجتماعی و دیگری بی‌تاثیر دانستن بی‌برنامگی‌ها و سوءمدیریت‌ها در این حوزه است.

راهکار استحکام خانواده‌ها

این جامعه‌شناس با بیان اینکه جایی که هم‌اکنون ایستاده‌ایم به دلیل سوءمدیریت‌های گذشته است، تاکید می‌کند: مدیرانی که امروز در جایگاه مدعی قرار گرفته‌اند، درواقع خودشان متهم هستند؛ این مدیران باید در مرجعی ذی‌صلاح توضیح دهند که در دوره مدیریت خود چه کارهایی را انجا نداده‌اند که امروز در این شرایط قرار گرفته‌ایم. یکی از دلایل مهم افزایش طلاق، پیش از تأثیر شبکه‌های اجتماعی، سوءمدیریت مدیران ناکارآمد است.

وی با اشاره به قانون جدید مهریه و اینکه این قانون چه میزان در کاهش طلاق و آسیب‌های ناشی از آن مؤثر است، تاکید می‌کند: این طرح‌های ناکارآمد در کشور ما که با نیت خیر هم انجام می‌شود زیاد شده است. این‌ها طرح‌های غیرکارشناسی است که در بلندمدت نه تنها اثری مثبت ندارد بلکه تعادل را در قوانین برای زن‌ها به هم می‌زند و تشنج را در بین خانواده‌ها ایجاد می‌کند. بنابراین این طرح‌ها در استحکام خانواده نقشی ندارد و باید فکری برای مسکن، اشتغال پایدار، درآمد مکفی، افزایش مهارت‌ها و ایجاد مراکز مشاوره واقعی کرد.

خانواده اولویت بسیاری از زوجین نیست / ضعف مهارت‌های ارتباطی زوجین

احسان کاظمی، روانشناس در گفت‌وگو با خبرنگار، با بیان اینکه چند عامل کلیدی در عموم زوج‌هایی که به سمت طلاق می‌روند وجود دارد اما متناسب با یک رابطه برای هر زوجی، علل ثانویه‌ای نیز مزید بر علل کلی وجود دارد، اظهار می‌کند: ازدواج اشتباه، یکی از آن علل است که می‌تواند در زمان اشتباه یعنی در زمانی که دختر و پسر به بلوغ عاطفی و روانی نرسیده باشند رخ دهد؛ شخصیت خانوادگی افراد هم باید با یکدیگر همخوانی داشته باشند، بسیاری از ازدواج‌ها براساس ویژگی‌های فردی دو نفر بوده و این در حالی است که دختر و پسر محصول یک خانواده هستند.

وی یکی دیگر از علل کلی طلاق را ضعف مهارت‌ها می‌داند و می‌افزاید: آن میزان که روی شناخت قبل از ازدواج مانند تحقیق، مشاوره رفتن کار می‌شود، روی مهارت کار نمی‌شود؛ اگر بهترین اتومبیل را به فردی که مهارت رانندگی ندارد بدهیم بازهم تصادف می‌کند. داشتن یک همسر خوب تضمین‌کننده یک زندگی زناشویی خوب نیست و این مهارت خوب همراه با مدیریت است که یک زندگی را تضمین می‌کند.

این روان‌شناس درخصوص تأثیر معیارهای مناسب برای انتخاب می‌گوید: بیشتر افراد با سلیقه‌های خود همسر انتخاب می‌کنند تا با معیارهای منطقی که تداوم‌بخش یک رابطه است. بسیاری از اوقات فکر می‌کنیم یک زوج به هم می‌آیند درحالی‌که به هم آمدن چیزی، جدای از باهم‌بودن و باهم‌زیستن است. توقعات مالی بالا، مداخله والدین، تاب‌آوری پایین، نبود مشاوره صحیح، نگرش متفاوت نسبت به موضوعات، نبودِ آموزش شیوه‌های استقلال فکری جوانان از دیگر دلایل طلاق است.

وی با بیان اینکه در خراب‌شدنِ یک رابطه زناشویی، علل مختلفی دخیل هستند، اضافه می‌کند: نهادهای اجتماعی و مذهبی، خانواده‌ها، دانشگاه‌ها و مدارس ارتباط درست را آموزش نمی‌دهند، درحالی که یادگیری ارتباط در جامعه ما از تنها طریق الگوبرداری شکل می‌گیرد و مهارت نمی‌آموزیم، چیزهایی را به صورت مشاهده یاد می‌گیریم و به صورت ناقص انجام می‌دهیم.

با چه جمعیتی طرف حساب هستیم؟

مسئله‌ای که در مورد ازدواج زودهنگام و طلاق گروه‌های سنی دهه 70 و 80 مطرح می‌شود این است که آیا غیر از موضوع ازدواج و طلاق این نسل (منظور جمعیت درگیر با مقوله طلاق است و مخاطب این جملات همه گروه جمعیتی نیستند)، در امور دیگر زندگی خود هم موفق بوده‌اند؟ آیا در زمینه تحصیلات و موقعیت شغلی و ارتباط با خانواه و اجتماع شبیه نسل‌های قبل و بعد خود هستند؟ موفق بوده‌اند و توانسته‌اند الگو و عملکرد خوبی از خود نشان دهند؟

در این مورد کارشناسان حوزه روان‌شناسی و آسیب‌های اجتماعی به موضوع بلوغ زودهنگام و تنش و تضادی که نسل در این دو دهه داشته است اشاره دارند. بسیاری معتقدند با وجود گسترش رسانه‌های جمعی و افزایش زمینه‌های ارتباطات اجتماعی و منابع اطلاعاتی موجود در جامعه، کودکان بسیار زودتر از زمان معمول به بلوغ فکری و جسمی می‌رسند.

ظرفیت‌های غریزی در همین سنین نوجوانی و شروع دوران جوانی در بیشترین سطح خود قرار دارد و بسیاری برای تأمین این نیاز به سمت روابط جنسی و در نهایت ازدواج کشیده می‌شوند. از آنجایی هم که برای این دو نسل برعکس دهه 50 و 60 زمینه‌های تأمین این نیاز جز از طریق ازدواج فراهم بوده، بخش زیادی از آنها واردشدن در رابطه را به ازدواج زودهنگام ترجیح داده‌اند.

نکته دیگر در مورد این گروه از جوانان متولد دهه 70 و 80، عدم استقلال مالی نسبت به خانواده و همسرشان است. اگرچه بخش قابل توجهی از این جوانان شاغل و موفق هستند اما روند کلی استقلال مالی این گروه فاصله زیادی با نسل‌های قبل دارد و نمونه‌هایی که با کمک والدین ازدواج کرده‌اند و بعد از ازدواج هم کماکان وابسته به کمک والدین هستند زیاد دیده شده است. بسیاری از پسران این گروه سنی با پول والدین مراسم ازدواج را برگزار کرده و توان به‌دوش‌کشیدن بار هزینه‌های زندگی و نیازهای همسر بدون کمک مالی والدین را ندارند و به عبارتی بارشان روی دوش والدین می‌افتد. در این شرایط اگر زن که او هم از همین دهه 70 یا 80 است درخواست‌های جدید و با هزینه‌های قابل توجه داشته باشد و مرد نتواند تأمین کند، منجر به اختلاف و تنش بین زن و مرد و چه بسا طلاق خواهد شد.

ویژگی دیگر این است که بسیاری از دختران و پسران نوجوان قبل از کسب تجربیات زندگی به دنبال رهایی از قید و بند خانواده و تسلط والدین، به ازدواج زودهنگام روی می‌آورند. نداشتن تجربه زندگی در محیط‌های اجتماعی، تحمل کم در مقابل مشکلات زندگی و کمبودها خیلی زود آنها را سرخورده و ناکام می‌گذارد و در نهایت ازدواج منجر به طلاق زودهنگام خواهد شد.

این موضوع به خصوص در میان دختران که احساس تسلط و کنترل بیشتری از سوی خانواده‌ها دارند، بیشتر اتفاق می‌افتد و پس از ازدواج و رفتن زیر یک سقف مشترک متوجه می‌شوند که نه تنها فردی که انتخاب کرده‌اند، توان تأمین نیازهای آنها را ندارد، بلکه میزان آزادی و عملکرد آنها به واسطه مسئولیت‌شان در زندگی کمتر هم شده است. به همین دلیل است که ترجیح می‌دهند از زیر این بار شانه خالی کنند.

یکی دیگر از ویژگی‌های متفاوت این نسل امکان ریسک بیشتر در زندگی به واسطه قرارگرفتن در سن نوجوانی و جوانی است که به آنها انگیزه و فرصت ریسک بیشتری را می‌دهد. دختری که در سن 15 سالگی یا کمتر ازدواج کرده و تجربه یک ازدواج و یک طلاق را در زندگی دارد، در شروع 18سالگی خود را در ابتدای مسیر می‌بیند و احساس شکست یا خسران کمتری نسبت به افرادی دارد که در سنین بالاتر طلاق می‌گیرند.

موارد بسیار زیادی از دختران در آمارهای ثبت احوال وجود دارد که در 18سالگی و در حالی که هنوز به سن قانونی نرسیده‌اند ازدواج دومشان را ثبت می‌کنند. جالب‌تر اینکه ممکن است این ازدواج و طلاق‌های زودهنگام برای گروه‌های دیگری در جامعه نگران‌کننده باشد اما برای خود این افراد تبدیل به اتفاق معمول و حتی در برخی موارد یک مد شده است.

موضوع دیگر این است که این گروه سنی کم سن و سال که به سرعت به دنبال ازدواج و طلاق است، در چه سطحی از تحصیلات و موقعیت‌های شغلی قرار دارد و اینکه منبع درآمدی برای گذران زندگی دارد و مستقل است یا نیاز به کمک والدین دارد؟ طبق سرشماری سال 95 که می‌توان اعداد آن را به نسبتی تا امروز نسبت داد، 26 درصد زنان بدون همسر به دلیل طلاق شاغل و هفت درصد آنها بی‌کار هستند و نزدیک به نیمی از آنها خانه‌دار هستند و توضیحی در مورد منابع درآمدی خود نداده‌اند. شش درصد محصل بوده‌اند و شش درصد دارای درآمد بدون شغل و هفت درصد هم مابقی و سایر قید شده است.

مطلقههای زیر 18 سال و تحت تکفل پدر

مراجع قضائی و خانواده همواره با زنانی مواجه بوده‌اند که برای طلاق اول یا دوم خود مراجعه کرده‌اند اما همراه والدین خود هستند چراکه هنوز زیر 18 سال هستند و حتی پس از طلاق و حداقل تا پایان 18سالگی باید تحت تکفل پدر باقی بمانند. این عدد در گذشته رقم بیشتری داشته که اگرچه در چند سال اخیر روند کاهشی دارد اما همچنان تعداد طلاق‌های زیر 18 سال قابل توجه است.

اگر حداقل پنج سال اخیر را مرور کنیم متوجه تغییر آمار می‌شویم. در سال 96 تعداد دختران کمتر از 15 سال طلاق‌گرفته هزارو 48 مورد بوده که این رقم در سال 99 به 734 مورد رسیده و تا پایان پاییز 1400 بیش از 610 مورد بوده است. همچنین تعداد زنان طلاق‌گرفته در گروه سنی 15 تا 19 سال در سال 96، بیش از 16 هزار و 790 مورد بوده که این عدد در سال 99 به 14 هزار و 216 مورد رسیده است. این عدد تا پایان پاییز 1400 به 10 هزار و 555 مورد رسیده است.

در واقع این تعداد قابل توجه از دختران گروه سنی بین 1370 تا 1380 که عموما بین سه گروه سنی کمتر از 15 سال، 15 تا 19 سال و 20 تا 24 سال ازدواج کرده‌اند، تبدیل به شگفتی آمار طلاق در نیمه دوم دهه 80 تا امروز شده‌اند.

در آمارها مشاهده می‌شود که هرچه زن در هنگام ازدواج جوان‌تر باشد، سرعت ازدواج مجدد او پس از طلاق بیشتر است؛ به عنوان مثال متولدین نیمه اول دهه ۸۰ در سال ۹۷ پس از حدود پنج ماه از گذشت طلاق، ازدواج کرده‌اند؛ درحالی که برای زنان مسن‌تر این زمان بیش از یک سال بوده است. طبق آمار بهزیستی، ازدواج مجدد در متولدین دهه ۷۰ بیشتر از متولدین دهه ۵۰ و ۶۰‌‌ است؛ همان‌طور که طلاق در بین آنها بیشتر مشاهده می‌شود.

در‌باره آسیب‌هایی که این ازدواج‌های زودهنگام و طلاق‌ها دارند، موضوعات زیادی مطرح است و اگرچه نسل جدید وقوع طلاق را آن‌قدرها جدی نمی‌گیرد، اما واقعیت‌های جامعه می‌گوید این ازدواج و طلاق پس از آن، کماکان آسیب بیشتری را برای دختران به همراه دارد.

کمترین مورد در این مسئله دوری از فضای تحصیل با حذف از مدرسه و احتمالا داشتن فرزند است که دیگر تحت تکفل مرد قرار می‌گیرد و این دختران که خودشان به نوعی کودک‌‌همسر و کودک‌‌مادر محسوب می‌شوند، دچار مشکلات روحی و عاطفی هستند. همه این موضوعات در شرایطی است که مشکلات مالی نداشته باشند و در خانه پدری به زندگی ادامه دهند و دوباره تحت تکفل پدر قرار گیرند.

دلایلی برای همه نسلها

روند طلاق در سه دهه اخیر همواره افزایشی بوده است و در هر دوره‌ای برخی از دلایل بیشترین سهم را در وقوع پدیده طلاق دارند. با این وجود، بحران‌های اجتماعی و اقتصادی به‌خصوص در مناطق شهری همواره در صدر دلایل قرار دارند. روند وقوع طلاق در آستانه انقلاب اسلامی و چند سال منتهی به قبل و بعد از آن ثابت می‌ماند، اما با شروع تحولات در جامعه و از حدود سال 1373 روند طلاق‌ها افزایشی می‌شود.

دکمه بازگشت به بالا